رپ40وبلاگی برای دوستداران رپ فارس
 
چهار شنبه 2 فروردين 1398برچسب:, :: 16:1 ::  نويسنده : a.m.a.f_40.40

وبلاگ ما از سایتrap3da46.com بخاطر همکاری وکمکی که به رپ فارس میکنه واقا تشکر میکنه .این وبلاگ ایرانی هارو در جهان سربلند کرده.

javahermarket

عطر اسپورت دیود اوف
چهار شنبه 2 فروردين 1398برچسب:, :: 13:16 ::  نويسنده : a.m.a.f_40.40

با ثبت نام در وبلاگ هم میتوانید از مطالب بیشتری استفاده کنید و هم میتوانید وبلاگ مارا یاری دهید.

javahermarket

عطر اسپورت دیود اوف
چهار شنبه 2 فروردين 1398برچسب:, :: 12:48 ::  نويسنده : a.m.a.f_40.40

بازدید کنندگان عزیز میتوانند از پیوند های روزانه بروزترین رپ ها را دانلود کنند

javahermarket

عطر اسپورت دیود اوف
چهار شنبه 2 فروردين 1391برچسب:, :: 14:26 ::  نويسنده : a.m.a.f_40.40

بیوگرافی tm bax

تی ام بکس (به انگلیسی: TM BAX) یک گروه ایرانی رپ/پاپ می‌باشد که اعضای آن در شهر کپنهاگ کشور دانمارک زندگی می‌کنند. گروه آنها شامل علی‌بی (۱۹۸۸)، نبیلتی (۱۹۸۴)، شاهین‌لو (۱۹۸۳)، امین (۱۹۷۵) و ام.سین (۱۹۸۴) می‌باشد و در سال ۲۰۰۷ فعالیت حرفه‌ای خود را در موسیقی آغاز کردند. آنها با فرهنگ و موسیقی ایران‌ آشنا هستند، با وجود اینکه در یک کشور اروپایی بزرگ شده‌اند. آنها به محدود بودن موسیقی اعتقادی ندارند و به نظر آنها می‌توان موسیقی فارسی را با موسیقی کشورهای دیگر ادغام کرد. با این نظرات آنها سبک جدیدی را در موسیقی فارسی به وجود آوردند. تی ام‌ از کلمه فارسی تیمارستان و بکس از کلمه عامیانه بروبچه‌ها گرفته شده‌ است.
اعضای این گروه به جز علی‌بی که متولد کپنهاگ است، در تهران متولد شده‌اند. همچنین علی‌بی و نبیلتی که با یکدیگر برادر می‌باشند، تهیه‌کنندگان گروه هستند. در سال ۲۰۰۷ دو آهنگ دختر بندر و خانوم ببخشید را منتشر کردند و با انتشار این دو آهنگ وارد عرصه موسیقی‌ شدند. آنها در سال ۲۰۰۸ برای کسب تجربه و شهرت به اجرای کنسرت پرداختند.
تی ام بکس تا الان کارهای موفقی از خودشون پخش کردند که میشه به پولکی و آهنگ و ویدئو کلیپ لاله اشاره کرد.

بیوگرافی بهرام


بهرام ، در پنجم اردیبهشت ماه سال هزار و سیصد و شصت و هفت خورشیدی درشرق تهران به دنیا آمد.
بهرام با نام مستعار بهرام دیوار یکی از هنرمندان فعال در موسیقی رپ فارسیاست که با زمینه شعری س/ی/اس/ی-اجتماعی خود به شهرت رسید. او از سال ۱۳۸۰ تاکنون در زمینه‌های مختلفی از رپ فارسی فعالیت داشته‌است و جز ستون‌های اصلی و تاثیرگذار موسیقی زیرزمینی ایران به شمار می رود.


آغاز فعالیت:


بهرام از سال ۱۳۸۰ در تهران به همراه سه نفر دیگر از دوستانش در قالب گروهی موسوم به "گپ" فعالیت خود را آغاز کرد.آهنگهایی با مضامین پرخاشگریو سرکشی که تعداد معدودی از آنها در فضای مجازی پخش شده است.او تا سال۱۳۸۵ هیچ اثری از خودش منتشر نکرد و حاصل پنج سال فعالیتش چهار آلبوم موسیقی است به نامهای "واسه الآن بخون" ، "بهرام" ، "فرصت" و "درد دل" کهخیلی از آثار مندرج در این آلبوم ها از کیفیت چندان خوبی برخوردار نیستندو در یک فضای غیر حرفه ای تولید شده اند.بعد از آن با همكاري "عمادولفگان" چند تك آهنگ از بهرام منتشر شد كه آثاري مانند "احساس درون" موردتوجه قرار گرفت.

نامه ای به رئیس جمهور:


در تابستان ۱۳۸۶ آهنگی از بهرام با نام "نامه ای به رئیس جمهور" منتشر شد که در ظاهر امر یک نامه ساده به رئیس جمهور ایران، محمود احمدی نژاد، بود اما در واقع صدای اعتراض یک جوان نوزده ساله بود که در قالب موسیقی رپ فارسی حرفهای نسبتا تیزی را گنجانده بود.این ترانه نقطه عطفی در تاریخ موسیقی رپفارسی است و از آن به بعد خیلی دیگر از خوانندگان و هنرمندان موسیقی زیرزمینی ایران به نوشتن و خواندن از مشکلات و مسائل س/ی/اس/ی جامعه ایران پرداختند.از این اثر همچنین به عنوان صریح ترین و سنگین ترین ترانهاعتراضی موسیقی زیرزمینی ایران یاد می شود."بهرام" با این اثر به شهرت زیادی رسید تا جایی که در برخی مجلات اروپایی به نقد و بررسی این آهنگ پرداختند.بعد از آن موسیقی رپ فارسی بیشتر به سمت اعتراضات صریح و بی پردهپیش رفت. این آهنگ در قالب آلبومی با نام "نوار قلب" به صورت زیرزمینی ودر فضای مجازی انتشار یافت و پس از آن فیلم مستندی از زندگی هنری بهرام تهیه شد و مصاحبه هایی نیز صورت گرفت.

دیوار:


"دیوار رکوردز" تشکلی فرهنگی-هنری است که در سال ۱۳۸۵ در تهران با هدف گسترش فرهنگ هیپ هاپ فارسی تشکیل شد."رادیو دیوار" به عنوان اولین رادیوی اینترنتی موسیقی زیرزمینی ایران از اولین قدمهای این تشکل بود که در نسخهابتدایی آن "بهرام" به خواندن یکی از آثار قدیمی خود به نام "تهرون"پرداخت.این رادیو خیلی زود مخاطبان خود را پیدا کرد و توانست جایگاه نسبتاخوبی در موسیقی زیرزمینی ایران پیدا کند.بعد از موفقیت رادیو احسان آتوربه همکاری بهرام کمپانی "دیوار رکوردز" را به هدف توسعه حرفه ای تر موسیقی رپ فارسی، به شکل زیرزمینی، تاسیس کردند.بعد از تشکیل کمپانی دیوار نام بهرام به "بهرام دیوار" به عنوان اسم مستعار تغییر پیدا کرد و این آغازکار آلبوم "۲۴ساعت" از بهرام بود.

24ساعت:

آلبوم ۲۴ ساعت در مرداد ماه سال ۱۳۸۷ توسط کمپانی دیوار رکوردز منتشر شد وباعث تثبیت جایگاه "بهرام" به عنوان یکی از اصلی ترین ستون های موسیقی رپفارسی شد. آلبوم ۲۴ ساعت شامل ۹ اثر می باشد که از مشهورترین آنها می شودبه آهنگهای "۲۴ ساعت" ، "افسوس" ، "اینجا ایرانه" و "دل نوشت" اشاره کرد.فضای این آلبوم به "اولدسکول" هیپ هاپ آمریکا بسیار نزدیک است و درآهنگسازی آن از سازهای ایرانی مانند : تار، ستار، نی و فلوت، دفو غیره استفاده شده است.مضامین شعری این آلبوم اکثرا جنبه انتقادی واعتراضی و بعضا کنایات عمیق سیاسی دارند و حتی در ترانه "اینجا ایرانه" به مسئله حجاب زنان و بعضی دیگر از مفاهیم مذهبی انتقادات تند و تیزی وارد گشته است.انتشار این آلبوم در مرداد ماه ۱۳۸۷ به صورت زیرزمینی و در قالب یک بسته اورجینال صورت گرفت و به صورت زیرزمینی به فروش رسید.بعد از آن نقدهای بسیاری در پایگاه های اینترنتی و برخی مجلات داخل و خارج ایران نوشته شد. همچنین ویدئو های زیادی برای آهنگ های این آلبوم ساخته شدند به خصوص آهنگ "اینجا ایرانه" .و وب سایت های بزرگ موسیقی دنیا هم به پخش آثار بهرام پرداختند.اهنگ افسوس این البوم یکی ازبینظیرترین اهنگهای رپ فارسی بودطوری که دریک نظرسنجی که توسط یک سایت رپ گرفته شدبه عنوان بهترین اهنگ تاریخ رپ ایران شناخته شد.از ان سال بهرام هیچ البومی بیرون نداد.دراکثرنظرسنجیهای بزرگ سایت های ایرانی وخارجی بهرام یکی از محبوبترین رپرهای ایران والبوم 24 اورابهترین البوم رپ ایران بر می شمارند.

زندان:


در نوزدهم اسفند ماه سال ۱۳۸۷ "بهرام" به خاطر فعالیت در موسیقی زیرزمینی و بیان دیدگاههای سیاسی خود، با اتهامات متعددی به مدت یک هفته در زندان اوین، بند 209 مربوط به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران بازداشت شد.در برخی از سایت های اینترنتی و شبکه جهانی فیس بوک این مسئله در صفحه رسمی کمپانی دیوار و همچنین "بهرام" تصدیق شده است.اتهام های گوناگونی وجود داشته اما در نهایت با جریمه نقدی بدل از حبس دو ماهه آزادشدند.

همکاری برای اتحاد:


یکی از اساسی ترین مواضع "بهرام دیوار" اتحاد در بین هنرمندان این سبک موسیقی است.آثاری مانند "ماباهمیم" با همکاری رضا پیشرو و همچنین "اینو بفهم" با همکاری عرفان از "بهرام" منتشر شد که مصداقی برای این مدعاست.اتحاد کمپانی "دیوار" با کمپانی صامت یکی دیگر از اتفاقات مهم در تاریخ موسیقی رپ فارسی است که با آهنگ "ما با همیم" صورت گرفت.

سکوت وجدایی از دیوار:


"بهرام" در یازدهم اردیبهشت ماه ۱۳۹۰، پس از نزدیک به سه سال سکوت، آلبوم جدید خود را با نام "سکوت" منتشر کرد.شاهکاری خلاق اما با همان نگاه موشکاف پیشین، صحنه موسیقی زیرزمینی ایران را بار دیگر دگرگون ساخت.چهارده اثر به همراه اینترو و اوترو، جواب انتظار طولانی مخاطبان او بود و جامعه موسیقی زیرزمینی ایران بار دیگر امید و انگیزه پیشرفت را در کالبد خود احساس کرد.این آلبوم توسط کمپانی دیوار تهیه و منتشر شد و دیوار طی بیانیه ای اعلام کرد که این آخرین همکاری بهرام با دیوار است.دلیل این اتفاق همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد.

 

بیوگرافی حسین تهی

حسين تهی (سید حسین موسوی) که 10 سال پيش کار ترانه سازی و خواندن در سبک رپ را آغاز کرده است، کار خود را نه "تقليدی" از آنچه که در غرب بدان "موسيقی رپ" می گويند، که بيشتر وسيله ای برای "انرژی" دادن به شنونده از طريق"بيان مشکلات و معضلات مشترک" در زندگی روزمره تلقی می کند. از ديدگاه تهی ، "معضلات و مشکلات" هر آنچه که باشند ، از پيش و پا افتاده ترينشان همچون شکست های عشقی تا معضلات جدی تر همچون "فقر و بيکاری" می توانند از طريق ريتم های شاد موسيقی هيپ هاپ، با "اثر گذاری بيشتری" بازگو شوند


بیوگرافی ساسی مانکن


نام:ساسان

نام خانوادگی:حیدری

ملقب به:ساسی مانکن

تاریخ تولد:۲۰ آبان ۱۳۶۵

پدر 6/8 ایران ... 25 سالشه...
رپ خوندن رو از ۱۷ سالگی شروع کرده و استارت کار حرفه ایش با آهنگ مغرور نیستم بوده...حتما آهنگ پارمیدا رو همتون شنیدین و کلیپش رو هم از شبکه های موزیک دیدین...به نظر ساسان کلیپ پارمیدا زیاد بد نشده... خونه ی ساسان تو کرج هست!!!رنگ مورد علاقش آبی کمرنگ هست... در بین رپرها از کار حسام استپس خوشش میاد و از آر اند بی خون خاصی خوشش نمیاد...
به فوتبال علاقه منده و طرفدار تیم استقلال. از بازیگری مهدی نصریان و مهناز افشار خوشش میاد.و آخر از همه اینکه اصالتا بچه اهوازه نه تهران... موفق ترین کلیپهای تصویری ساسی مانکن:پارمیدا.گوشواره طلا و جدیدترین و موفق ترین کار او نیناش ناش و آی سی یو تو آیکیو هستش.



javahermarket

عطر اسپورت دیود اوف
چهار شنبه 2 فروردين 1391برچسب:, :: 13:18 ::  نويسنده : a.m.a.f_40.40

برای یاری وبلاگ میتوانید روی بنر زیر کلیک کنید.

javahermarket

عطر اسپورت دیود اوف
چهار شنبه 2 فروردين 1391برچسب:, :: 13:11 ::  نويسنده : a.m.a.f_40.40

 

بیوگرافی یاس

یاسر بختیاری ملقب به یاس در سی خرداد 1361 در تهران متولد شد. او در خانواده ای بسیار نجیب و روشن فکر بزرگ شد. خیلی زود با قطعه فوق العاده (سی دی رو بشکن) توانست احساسات مردم رو تحریک کنه و از آن زمان نام یاس بر سر زبانها افتاد اما به گفته خودش از سن شانزده سالگی شروع به کار در زمینه رپ کرده است. او به علت علاقه شدید به موزیک و سبک رپ وارد این عرصه شد. او در ابتدا بعد از سفرهای خارجی پدرش که از آلمان بازمیگشت تی شرتهای هیپ هاپ و موزیک رپ آلمانی رو گوش داد. اما بعد از مرگ پدرش او مسئولیت سنگین خانواده اش را پذیرفت. با وجود بدهی های سنگین پدرش او نتوانست به آرزوی دیرینه خودش در دانشگاه دست یابد و خیلی زود در سن 18 سالگی دانشگاه را کنار گذاشت و ترک تحصیل کرده و به کار روی آورد تا بتواند هزینه خانواده اش را فراهم کند. این درست مصادف با زمانی بود که او شروع به نوشتن شعر کرد و با همکاری دوستانش شروع به تبدیل آنها به موسیقی کرد. او میخواست با این کار به افکار و عقاید پدرش نزدیک شود و بعد از زلزله بم آهنگی بسیار احساسی برای جان باختگان آن خواند و وارد عرصه حرفه ای رپ شد. سپس او تصمیم گرفت بیشتر برای مردم بخواند و خود را به مردم نزدیک کند و مجوز پخش یک آلبوم را از دولت گرفت. آهنگهای او همیشه با نفرین و بد بیاری شروع میشود ولی به امید ختم میشود و بیشتر مشکلات اجتماعی را بیان میکند. یاس بعد از اجرای آهنگ برای بازیگر فیلم نرگس(زهره امیر ابراهیمی) شروع به کار برای کسانی کرد که خود را در میان مردم میبینند و به سادگی خود را میفروشند. یاسر اصولا احساسی است و با سر زبان جذابش و تکستهای سنگین و مختلفش با همکاری بزرگانی چون سروش هیچکس و سیروان خسروی و زانیار و رضا صادقی و نیما علامه و سارا به شهرت زیادی دست یافت و در سال 2008 کنسرتی جنجالی در لندن اجرا کرد که چهره یاس برای همیشه ماندگار ساخت. بعد از موفقیت او در کنسرتهایش در سال 2008 در دبی و لندن او به ضبط موسیقی برای ایالت متحده آمریکا در سال 2009 کرد. سفر او تا مدتها در اروپا و استرالیا برای جهانی کردن رپ فارسی با بزرگان رپ همچون عرفان و خشایار و زدبازی و tmbax و حسین تهی ادامه داشت. ضمنا او پیام وحدت و امیدی از کانالهای bbc وcnn و نشنال جغرافیا به جهانیان داده است.

 

بیوگرافی هیچکس

هيچ کس يکي از اولين رپ کن هاي ايران است. او 021 را براي معرفي رپ کن هاي تهراني در 5 سال پيش درست کرد. او از سه رقم کد تلفن شهر تهران براي اسم آن استفاده کرد و آن را تبديل به يک سمبل براي شهر تهران در رپ کرد. آهنگهاي اول هيچ کس به زبان انگليسي و درباره مشکلات اجتماعي در ايران بود. بعد از آن تصميم گرفت به زبان فارسي رپ کند زيرا بهتر مي توانست احساسات caخود را بيان کند، بعد از خواندن چند آهنگ هيچ کس شروع به تجربه کردن سبک هاي مختلف در رپ کرد. همانطور که مي بينيد او هم اکنون در هر آهنگ خود يک نوآوري دارد. او از سازهاي ايراني مانند ستار در بيت آهنگ "تيريپ ما" استفاده کرد و همکاري با ريويل براي تلفيق رپ فارسي با رپ غربي. او همچنين درباره موضوعات مختلفي آهنگ خوانده است، از جمله اتحاد در آهنگ "با هم"، خيانت در "پدرخوانده" و همچنين همکاري با خواننده هاي مختلفي مانند saman willson ازzedbazi.


هيچ کس هميشه سعي کرده کاري نو براي شنوندگان و طرفداران خود ارائه دهد. در حالي که هيچ وقت پشتوانه مالي نداشته است. به نظر او اين بزرگترين مشکل خوانندگان زيرزميني است، با اين حال او هيچ وقت رپ کردن را کنار نگذاشته و هميشه دنبال پيشرفت بوده است 


هيچ کس هم اکنون بر روي آهنگهاي جديد خود کار مي کند که براي سال آينده آماده مي شوند.


بیوگرافی حسام استپس

حسام استپس يا حسام عزتي از سال 79 کار موسيقي را به صورت مبتدي اغار کرد و يک البوم تکنو غير مجاز ضبط کرد سال بعد با سبک رپ فارسي اشنا شد و شروع به کار کرد که کارش نتيجه اي نداد که همين شکست باعث شد که حسام به مدت دو سال کار موسيقي نکند در سال 82 حسام دوباره پرشين رپ را ادامه داد که نتيجه گرفت ديس تراک هاي حسام به سبک خودش فوق العاده خنده دار است حسام استپس استاد تقليد صدا وتزهاي خنده دار در اهنگ است اهنگ جشن پتوي حسام ديگر زبان زد خواص و عام است (بله...آره همچي حاله...) از اهنگ هاي سنگين حسام ميتوان به فقر و فحشا اشاره کرد حسام در سال 84 به يک گروه موسيقي مجاز پيوست که کارا و حسام خواننده هاي اين گروه بودند سبک کاري انها رپ و پاپ بود و انها برای مجوز کار میکردند و یک ویدیو کلیپ هم از ای گروه بیرون اومد ولی هیچ مجوزی به انها ندادند حسام استپس بعد از ان گروه مافیای مخفی را تشکیل داد که جمعی از بچه محلاش ( حسام اون موقع بچه پاسداران بود ) و رفیقاش که رپ می خوندن کاراشون رو با اینترو مافیای مخفی بیرون می دادند
تا اینکه حسام با پوله خودش تو خونه یه خودش یک استدیو خونگی ولی مجهز درست کرد و با چند تا از اعضای مافیای مخفی ( سامان اهریمن و دافر حتی بهرام ) اهنگهای باحالی رو خوندن حسام سعی میکرد با دیس و فشح و ..... کارای خودشو مطرح کنه که البته موفق هم شد .حسام علاقه یه شدیدی به دیس کردن صامت و هیچکس و دارو دستش داره که تا به حال حدوده 20 ترک دیس به اونا داده !!!!!
حسام استپس را همه با کل کل و دیس می شناسن و البته طرفدارانه زیادی هم داره ولی خوده حسام ( برای اینکه با کمپانی های بزرگ قرار داد ببنده ) اصرار دارد این طرز فکر رو از مردم پاک کنه با اهنگهای اجتماعی و لاوی که جدیدآ بیرون داده و در مصاحبه ها اشاره کرده ولی حسام استپس مرد فان پرشن رپ هستش.


بیوگرافی آرمین تو ای اف ام


آرمین زارعی ملقب به 2afm متولد 5 اردیبهشت 1365 در تهران در خانواده ای بسیار پولدار متولد شد و هم اکنون در منطقه امید(تهران پارس) ساکن است. از 5 سال پیش شروع به کار کرده و به گفته خودش با آهنگ (رقص جامائیکایی) شروع به کار حرفه ای کرده است. رنگ مورد علاقه است قهوه ای سوخته و سبز ارتشی است و فعلا مجرد می باشد و گفته فعلا قصد ازدواج ندارد. بعد از پایان تحصیلات متوسطه در دبیرستان شهید باهنر تهران ترک تحصیل کرده و به خوانندگی رپ روی آورد و او هم اکنون دیپلمه است. او ابتدا در گروهی با نامهای علی-فرهاد و مهرداد عضو شد و لقبش رو هم از روی همین انتخاب کرده است یعنی آرمین(a)-علی(a)-فرهاد(f)-مهرداد(m) که میشود 2afm. او بعد از آشنایی با تتلو و رضایا و با حمایتهای این دو نفر و با خواندن آهنگهای زیبایی چون قاب شیشه ای و روزگار من معروف شد. در سال 2006 نیز در کنسرت بزرگ دبی که بسیاری از رپرهای مطرح ایران چون تهی و یاس در آن نیز بودند حضور پیدا کرد و بسیار مطرح شد.او با همکاری برادران بوشهری کلیپهای فوق العاده که در سطح کلیپهای غربی هستند بیرون داد. آهنگساز او نیز محسن صادقی است. آرمین به تام هنکس و براد پیت خیلی علاقه داره و از کار حسین استیری هم بدش نمیاد. تو غذا ها هم از فسنجان و سالاد ماکارونی خوشش میاد. آرمین از ابتدا با یه جمله معروف کارش رو شروع کرد که میگه ما به اعتماد به نفس نیاز نداریم. به اعتماد به خدا نیاز داریم که یک ذره اش دنیا رو تکون میده



 

 

 

javahermarket

عطر اسپورت دیود اوف
سه شنبه 1 فروردين 1391برچسب:, :: 22:37 ::  نويسنده : a.m.a.f_40.40

بیوگرافی مولانا


شرح زندگی


جلال الدین محمد در ششم ربیع الاول سال 604 هجری (قرن هفتم) در شهر بلخ دیده به جهان گشود، ایشان اجدادش همه اهل خراسان بوده‌اند. پدرش نیز محمد نام داشته سلطان العلماء خوانده می‌شد و به بهاءالدین ولدبن ولد مشهور، پدرش مردی سخنور بوده، مردم بلخ علاقه فراوانی بر او داشته که ظاهرا همان وابستگی مردم به بهاء ولد سبب ایجاد ترس در
محمد خوارزمشاه گردیده است. که در نتیجه آن، مهاجرت بهاءالدین ولد به قونیه گردید. اما از بدشناسی در آنجا نیز تحت مخالت امام فخررازی که فردی بانفوذ در دربار خوارزمشاه بود قرار گرفت.

القاب وی

با لقبهای خداوندگار، مولانا، مولوی، ملّای روم و گاهی با تخلص خاموش در میان فارس زبانان شهرت یافته است.

مسافرتهای وی

جلال الدین محمد در سفر زیارتی که پدرش از بلخ به آن عازم گردید پدرش را همراهی نمود، در طی این سفر در شهر نیشابور همراه پدرش به دیدار شیخ فریدالدین عطار عارف و شاعر شتافت. ظاهرا شیخ فریدالدین سفارش مولوی را در همان کودکیش (6 سالکی یا 13 سالگی ) به پدر نمود. در این سفر حج علاوه بر نیشابور در بغداد نیز مدتی رحل اقامت گزید و ظاهرا به خاطر فتنه تاتار از بازگشت به وطن منصرف گردیده و بهاء الدین ولد در آسیای صغیر ساکن شد. اما پس از مدتی براساس دعوت علاء الدین کیقباد به شهر قونینه بازگشت.

ازدواج وی

جلال الدین محمد در هجده سالگی با گوهر خاتون دختر خواجه لالای سمرقندی ازدواج نمود که حاصل این ازدواج سه پسر و یک دختر بود. پس از فوت پدرش بهاء ولد راه پدر را ادامه داده و به هدایت و ارشاد مردم عمر خود را سپری نمود.

سفر برای تحصیلات تکمیلی

مولوی در عین حالی که مردم را تربیت می‌نمود از خودش نیز غافل نبوده تا جایی که وقتی موفق به دیدار محقق ترمذی گردید خود را شاگرد او کرده از تعلیمات و ارشادات او نهایت بهره‌ها را برده و علی الظاهر و به تشویق همین استادش برای تکمیل معلوماتش رنج سفر به حلب را برخود آسان نموه و عازم شهر حلب گردید. ایشان در شهر حلب علم فقه را از کمال الدین عدیم فرا گرفت و پس از مدتی که به شهر دمشق رفت از دیدار با محی الدین عربی، عارف و متفکر زمانش نیز کمال استفاده‌ها را برده و از آنجا عازم شهر قونیه گردیده و بنابه درخواست سید برهان الدین طریق ریاضت را در پیش گرفت. پس از مرگ محقق ترمذی به مدت 5 سال مدرس علوم دینی گردید که نتیجه آن تربیت چهارصد شاگرد می‌باشد.

داستان آشنایی با شمس

وی همچنانکه گفتیم یک لحظه از تربیت خود غافل نبوده، تاریخ اینچنین می‌نویسد که روزی شمس وارد مجلس مولانا می‌شود. در حالی که مولانا در کنارش چند کتاب وجود داشت. شمس از او می‌پرسد این که اینها چیست؟ مولانا جواب می‌دهد قیل و قال است. شمس می‌گوید و ترا با اینها چه کار است و کتابها را برداشته در داخل حوضی که در آن نزدیکی قرار داشت می‌اندازد. مولانا با ناراحتی می‌گوید ای درویش چه کار کردی برخی از اینها کتابها از پدرم رسیده بوده و نسخه منحصر بفرد می‌باشد. و دیگر پیدا نمی‌شود؛ شمس تبریزی در این حالت دست به آب برده و کتابها را یک یک از آب بیرون می‌کشد بدون اینکه آثاری از آب در کتابها مانده باشد. مولانا با تعجب می‌پرسد این چه سرّی است؟ شمس جواب می‌دهد این ذوق وحال است که ترا از آن خبری نیست. از این ساعت است که حال مولانا تغییر یافته و به شوریدگی روی می‌نهد و درس و بحث را کناری نهاده و شبانه روز در رکاب شمس تبریزی به خدمت می‌ایستد. و به قول استاد شفیعی کدکنی تولدی دوباره می‌یابد.

هر چند که مولوی در طول زندگی شصت و هشت ساله خود با بزرگانی همچون محقق ترمذی،
شیخ عطار، کمال الدین عدیم و محی الدین عربی حشر و نشرهایی داشته و از هر کدام توشه‌ای براندوخته ولی هیچکدام از آنها مثل شمس تبریزی در زندگیش تاثیر گذار نبوده تا جائیکه رابطه‌اش با او شاید از حد تعلیم و تعلم بسی بالاتر رفته و یک رابطه عاشقانه گردیده چنانکه پس از آشنایی با شمس، خود را اسیر دست و پا بسته شمس دیده است.

پس از غیبت شمس از زندگی مولانا، با صلاح الدین زرکوب دمخور گردید، الفت او با این عارف ساده دل، سبب حسادت عده‌ای گردید. پس از مرگ صلاح الدین، حسان الدین چلبی را به عنوان یار صمیمی خود برگزید. که نتیجه همنشینی مولوی با حسام الدین،
مثنوی معنوی گردیده که حاصل لحظه‌هایی از همصحبتی با حسام‌الدین می‌باشد. علاوه بر کتاب فوق ایشان دارای آثار منظوم و منثور دیگری نیز می‌باشند که در زیر به نمونه‌هایی از آنها اشاره می‌شود:

آثار مولانا

مثنوی معنوی که به زبان فارسی می باشد.

غزلیات شمس ، غزلیاتی است که مولانا به نام مراد خود شمس سروده است.

رباعیات: حاصل اندیشه‌های مولاناست.

فیه ما فیه: که به نثر می‌باشد و حاوی تقریرات مولانا است که گاه در پاسخ پرسشی است و زمانی خطاب به شخص معین.

مکاتیب: حاصل نامه‌های مولاناست.

مجالس سبعه: سخنانی است که مولانا در منبر ایراد فرموده است.


بالاخره روح ناآرام جلاالدین محمد مولوی در غروب خورشید روز یکشنبه پنجم جمادی الاخر سال 672 هـ قمری بر اثر بیماری ناگهانی که طبیبان از درمان آن عاجز گشتند به دیار باقی شتافت.


بیوگرافی پروین اعتصامی

پروین اعتصامی در 25 اسفند سال 1285 در تبریز به دنیا آمد

رخشنده اعتصامی مشهور به پروین اعتصامی از شاعران نامی معاصر از ابتدای زندگی زیر نظر پدر خود - که با انتشار کتاب تربیت نسوان اعتقاد و آگاهی خود را به لزوم تربیت دختران نشان داده بود- رشد کرد.

پدر وی ازجمله دانشمندان و سخندانان و مترجمان بنام آن زمان بود. بنابراین ادبیات فارسی و عربی را با مهارت هر چه تمام در نزد پدر آموخت.

استعداد و قریحه او هنگامی که 7 سال سن داشت بروز کرد و در این زمان به سرودن اشعار مختلف پرداخت.

این شاعر معاصر با طبعی بلند ورود به دربار را نپذیرفت و مدال وزارت معارف را رد کرد.

پروین اعتصامی در سال 1303 دوره مدرسه دخترانه امریکایی را با موفقیت به پایان برد و در جشن فراغت از تحصیل خطابه جالبی با عنوان زن و تاریخ ایراد کرد.

پروین، پدرش را در کلیه سفرهای داخلی و خارجی همراهی می‌کرد و بر تجارب خود می‌افزود.

وی اشعار زیادی سروده و آثار گرانقدری از خود به جای گذاشته است و در تمام سروده‌های خود راه تاریک زندگی را با پند و اندرز روشن می‌کرد.

اشعار پروین اعتصامی بیشتر در مورد مسایل اجتماعی و ظلم و بیداد شاهان و فقر عمومی است.

پروین اعتصامی در سال 1313 با پسر عموی خود ازدواج کرد و پس از اندی به کرمانشاه رفت ولی چندی نگذشته بود که وی ناچار به طلاق شد.

چند ماه پس از این رویداد، نخستین دفتر شعرش با پیش درآمد ملک الشعرای بهار و سرمایه یوسف اعتصامی در تهران انتشار یافت و خیلی زود پروین به عنوان برجسته ترین شاعر زن آن دوران شناخته شد.

دیوان پروین، شامل ۲۴۸ قطعه شعر می‌باشد، که از آن میان ۶۵ قطعه به صورت مناظره است.

اشعار پروین اعتصامی بیشتر در قالب قطعات ادبی است که مضامین اجتماعی را با دیدهٔ انتقادی به تصویر کشیده‌است.

اشعار او را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد:

دسته اول که به سبک خراسانی گفته شده و شامل اندرز و نصیحت است و بیشتر به اشعار ناصرخسرو شبیه‌است دسته دوم اشعاری است که به سبک عراقی گفته شده و بیشتر جنبه داستانی به ویژه از نوع مناظره دارد و به سبک شعر سعدی نزدیک است

ملک الشعرای بهار او را ملکه شعرای زن (سیدة الشعرا) نامید و روزنامه‌ها و نشریات از تولد ستاره‌ای در جهان شعر فارسی سخن گفتند.

این دفتر چندین بار به چاپ رسید و در سال 1315 نشان درجه 3 علمی وزارت معارف را نصیب گوینده‌اش کرد.

پروین از سال 1315 نزدیک به یک سال در کتابخانه دانشسرای عالی سرگرم کتابداری شد، اما به علت بیماری پدر، از کار استعفا کرد اما یک سال بعد مرگ، پدر پروین را از او ربود.

سرانجام پروین اعتصامی به بستر بیماری افتاد و پس از 12 روز در شب 16 فروردین 1320 به علت بیماری حصبه چشم از جهان فروبست و در کنار پدری که محبوب‌ترین موجود زندگی او بود، در مقبره خانوادگی اعتصامی، در صحن قم به خواب ابدی فرو رفت.

پروین اعتصامی که بیش از 35 سال در جهان نزیست شاعری بود بیدار و هوشیار، اخلاق گرا، سنت پرست و پندآموز که در برابر بی‌عدالتی‌های اجتماعات بشری سر بر می‌آورد و می‌کوشد با زبان رمز و تمثیل، اندیشه‌های انسانی خود را در دفاع از فرودستان جامعه ابراز کند.

جشنوارۀ ادبی پروین اعتصامی از سال 1383 به همت معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در دفتر مجامع و فعالیت‌های فرهنگی آغاز به کار کرد.

همچنین جشنواره فیلم پروین اعتصامی نیز که ویژه فیلم‌هایی با موضوع زن است به همت خانه زنان هنرمند ایران از سال 1383 برگزار می‌شود.


بیوگرافی شهریار


 

فرزند آقا سيد اسماعيل موسوي معروف به حاج مير آقا خشكنابي در سال 1325 هجري قمري (شهريور ماه 1286 هجري شمسي) در بازارچه ميرزا نصرالله تبريزي واقع در چاي‌كنار چشم به جهان گشود. در سال 1328 هجري قمري كه تبريز آبستن حوادث خونين وقايع مشروطيت بود پدرش او را به روستاي قيش‌قورشان و خشكناب منتقل نمود. دوره كودكي استاد در آغوش طبيعت و روستا سپري شد كه منظومه حيدربابا مولود آن خاطراتست. در سال 1331 هجري قمري پدرش او را براي ادامه تحصيل به تبريز باز آورد و او را در نزد پدر شروع به فراگيري مقدمات ادبيات عرب نموده و در سال 1332 هجري قمري جهت تحصيل اصول جديد به مدرسه متحده وارد گرديد و در همين سال اولين شعر رسمي خود را سرود و سپس به آموختن زبان فرانسه و علوم ديني نيز پرداخته و از فراگيري خوشنويسي نيز دريغ نمي‌كرد كه بعدها كتابت قرآن، ثمره همين تجربه مي‌‌باشد.
در سيزده سالگي اشعار شهريار با تخلص بهجت در مجله ادب به چاپ مي‌‌رسيد. در بهمن ماه 1299 خورشيدي براي اولين بار به تهران مسافرت كرده، و در سال 1300 توسط لقمان الملك جراح در دارالفنون به تحصيل مي‌‌پردازد. شهريار در تهران تخلص بهجت را نپسنديده و تخلص شهريار را پس از دو ركعت نماز و تفأل از حافظ مي‌گيرد


شهريار از بدو ورود به تهران با استاد ابوالحسن صبا آشنا شده و نواختن سه تار و مشق رديف‌هاي سازي موسيقي ايراني را از او فرا مي‌گيرد. او همزمان با تحصيل در دارالفنون به ادامه تحصيلات علوم ديني مي‌‌پرداخت و در مسجد سپهسالار در حوزه درس سيد حسن مدرس حاضر مي‌‌شد.
درسال 1303 وارد مدرسه طب مي‌شود واز اين پس زندگي شور انگيز و پرفراز و نشيب او آغاز مي‌شود. در سال 1313 و زماني كه شهريار در خراسان بود پدرش حاج ميرآقا خشكنابي فوت مي‌كند. او سپس در سال 1314 به تهران بازگشته و از اين پس آوازه شهرت او از مرزها فراتر مي‌رود. شهريار شعر فارسي و تركي آذربايجاني را با مهارت تمام مي‌‌سرايد و در سال‌هاي 1329 تا 1330 اثر مشهور خود حيدر بابايه سلام را مي‌سرايد. گفته مي‌شود گه منظومه "حيدربابا" در شوروي به 90 درصد زبان‌هاي جمهوري‌هاي آن ترجمه و منتشر شده است.
در تير ماه 1331 مادرش درمي‌گذرد. در مرداد ماه 1332 به تبريز آمده و با يكي از بستگان خود شهريار از بدو ورود به تهران با استاد ابوالحسن صبا آشنا شده و نواختن سه تار و مشق رديف‌هاي سازي موسيقي ايراني را از او فرا مي‌گيرد. او همزمان با تحصيل در دارالفنون به ادامه تحصيلات علوم ديني مي‌‌پرداخت و در مسجد سپهسالار در حوزه درس سيد حسن مدرس حاضر مي‌‌شد.
درسال 1303 وارد مدرسه طب مي‌شود واز اين پس زندگي شور انگيز و پرفراز و نشيب او آغاز مي‌شود. در سال 1313 و زماني كه شهريار در خراسان بود پدرش حاج ميرآقا خشكنابي فوت مي‌كند. او سپس در سال 1314 به تهران بازگشته و از اين پس آوازه شهرت او از مرزها فراتر مي‌رود. شهريار شعر فارسي و تركي آذربايجاني را با مهارت تمام مي‌‌سرايد و در سال‌هاي 1329 تا 1330 اثر مشهور خود حيدر بابايه سلام را مي‌سرايد. گفته مي‌شود گه منظومه "حيدربابا" در شوروي به 90 درصد زبان‌هاي جمهوري‌هاي آن ترجمه و منتشر شده است.
در تير ماه 1331 مادرش درمي‌گذرد. در مرداد ماه 1332 به تبريز آمده و با يكي از بستگان خود به نام خانم عزيزه عميد خالقي ازدواج مي‌كند كه حاصل اين ازدواج سه فرزند به نام‌هاي شهرزاد و مريم و هادي هستند.
به نام خانم عزيزه عميد خالقي ازدواج مي‌كند كه حاصل اين ازدواج سه فرزند به نام‌هاي شهرزاد و مريم و هادي هستند.



در حدود سال‌هاي 1346 آغاز به نوشتن قرآن، به خط نسخ نموده كه يك ثلث آن را به اتمام رسانده و ديوان اشعار فارسي استاد نيز چندين بار چاپ و بلافاصله ناياب شده است. در مدت اقامت در تبريز سهنديه را مي‌سرايد. در سال 1350 مجدداً به تهران مسافرت نموده و تجليل‌هاي متعددي از شهريار به عمل مي‌آيد. ولي در سال 1354 داغ ديگري از فوت همسر به دلش مي‌‌نشيند

در سال 1357 شهريار با حركت انقلاب همصدا شد. در ارديبهشت ماه سال 1363 تجليل باشكوهي از استاد در تبريز به عمل آمد. شهريار به لحاظ اشتهار در سرودن اشعار كم نظير در مدح امير مومنان و ائمه اطهار به شاعر اهل بيت شهرت يافته است.
شهريار در سالهاي آخر عمر در تهران اقامت داشت. دوست داشت به شيراز برود و در آرامگاه حافظ باشد ولي بعد از اين فكر منصرف شد و به تبريز رفت. او آخرين روزهاي عمرش در بيمارستان مهر تهران بستري شد و در 27 شهريور ماه 1367 در همان بيمارستان او پس از يك دوره بيماري درگذشت و بنا بر وصيتش او را در مقبرةالشعرا به خاك تبريز سپردند.

صولاً شرح حال و خاطرات زندگي شهـريار در خلال اشعـارش خوانده مي شود و هـر نوع تـفسير و تعـبـيـري كـه در آن اشعـار بـشود به افسانه زندگي او نزديك است و حقـيـقـتاً حيف است كه آن خاطرات از پـرده رؤيا و افسانه خارج شود.
گو اينكه اگـر شأن نزول و عـلت پـيـدايش هـر يك از اشعـار شهـريار نوشـته شود در نظر خيلي از مردم ارزش هـر قـطعـه شايد ده برابر بالا برود، ولي با وجود اين دلالت شعـر را نـبايد محـدود كرد.
شهـريار يك عشق اولي آتـشين دارد كه خود آن را عشق مجاز ناميده. در اين كوره است كه شهـريار گـداخـته و تصـويه مي شود. غالـب غـزلهـاي سوزناك او، كه به ذائـقـه عـمـوم خوش آيـنـد است، يادگـار اين دوره است. اين عـشـق مـجاز اسـت كـه در قـصـيـده ( زفاف شاعر ) كـه شب عـروسي معـشوقه هـم هـست، با يك قوس صعـودي اوج گـرفـتـه، به عـشق عـرفاني و الهـي تـبديل مي شود. ولي به قـول خودش مـدتي اين عـشق مجاز به حال سكـرات بوده و حسن طبـيـعـت هـم مـدتهـا به هـمان صورت اولي براي او تجـلي كرده و شهـريار هـم با زبان اولي با او صحـبت كرده است.
بعـد از عـشق اولي، شهـريار با هـمان دل سوخـته و دم آتـشين به تمام مظاهـر طبـيعـت عـشق مي ورزيده و مي توان گـفت كه در اين مراحل مثـل مولانا، كه شمس تـبريزي و صلاح الدين و حسام الدين را مظهـر حسن ازل قـرار داده، با دوستـان با ذوق و هـنرمـنـد خود نـرد عـشق مي بازد. بـيـشتر هـمين دوستان هـستـند كه مخاطب شعـر و انگـيزهًَ احساسات او واقع مي شوند. از دوستان شهـريار مي تـوان مرحوم شهـيار، مرحوم استاد صبا، استاد نـيما، فـيروزكوهـي، تـفـضـلي، سايه و نگـارنده و چـند نـفر ديگـر را اسم بـرد.
شرح عـشق طولاني و آتـشين شهـريار در غـزلهـاي ماه سفر كرده، توشهً سفـر، پـروانه در آتـش، غـوغاي غـروب و بوي پـيراهـن مشـروح است و زمان سخـتي آن عـشق در قـصيده پـرتـو پـايـنده بـيان شده است و غـزلهـاي يار قـديم، خـمار شـباب، ناله ناكامي، شاهـد پـنداري، شكـرين پـسته خاموش، تـوبـمان و دگـران و نالـه نوميـدي و غـروب نـيـشابور حالات شاعـر را در جـريان مخـتـلف آن عـشق حكـايت مي كـند و غـزلهـا يا اشعـار ديگـري شهـريار در ديوان خود از خاطرات آن عـشق دارد از قـبـيل حالا چـرا، دستم به دامانـت و غـيره كه مطالعـهً آنهـا به خوانندگـان عـزيز نـشاط مي دهـد.
عـشقهـاي عارفانه شهـريار را مي توان در خلال غـزلهـاي انتـظار، جمع و تـفريق، وحشي شكـار، يوسف گـمگـشته، مسافرهـمدان، حراج عـشق، ساز صبا، و ناي شـبان و اشگ مريم، دو مرغ بـهـشتي و غـزلهـاي ملال محـبت، نسخه جادو، شاعـر افسانه و خيلي آثـار ديگـر مشاهـده كرد. براي آن كه سينماي عـشقي شهـريار را تـماشا كـنيد، كافي است كه فـيلمهاي عـشقي او را كه از دل پاك او تـراوش كرده در صفحات ديوان بـيابـيد و جلوي نور دقـيق چـشم و روشـني دل بگـذاريـد هـرچـه ملاحـضه كرديد هـمان است كه شهـريار مي خواسته است. زبان شعـر شهـريار خـيلي ساده است.


محـروميت و ناكامي هاي شهـريار در غـزلهـاي گوهـر فروش، ناكامي ها، جرس كاروان، ناله روح، مثـنوي شعـر، حكـمت، زفاف شاعـر و سرنوشت عـشق به زبان شهـريار بـيان شده است و محـتاج به بـيان من نـيست.
خيلي از خاطرات تـلخ و شيروين شهـريار از كودكي تا امروز در هـذيان دل، حيدر بابا، موميايي و افسانهً شب به نـظر مي رسد و با مطالعـه آنهـاخاطرات مزبور مشاهـده مي شود.
شهـريار روشن بـين است و از اول زندگي به وسيله رويأ هـدايت مي شده است. دو خواب او كه در بچـگي و اوايل جـواني ديده، معـروف است و ديگـران هـم نوشته اند.
اولي خوابي است كه در سيزده سالگي موقعـي كه با قـافله از تـبريز به سوي تهـران حركت كرده بود، در اولين منزل بـين راه - قـريه باسمنج - ديده است؛ و شرح آن اين است كه شهـريار در خواب مي بـيـند كه بر روي قـلل كوهـها طبل بزرگي را مي كوبـند و صداي آن طبل در اطراف و جـوانب مي پـيچـد و به قدري صداي آن رعـد آساست كه خودش نـيز وحشت مي كـند. اين خواب شهـريار را مي توان به شهـرتي كه پـيدا كرده و بعـدها هـم بـيشتر خواهـد شد تعـبـير كرد.
خواب دوم را شهـريار در 19 سالگـي مي بـيـند، و آن زماني است كه عـشق اولي شهـريار دوران آخري خود را طي مي كـند و شرح خواب مجملا آن است كه شهـريار مـشاهـده مي كـند در استـخر بهـجت آباد ( قـريه يي واقع در شمال تهـران كه سابقاً آباد و با صفا و محـل گـردش اهـالي تهـران بود و در حال حاضر جزو شهـر شده است) با معـشوقعهً خود مشغـول شـنا است و غـفلتاً معـشوقه را مي بـيـند كه به زير آب مي رود، و شهـريار هـم بدنبال او به زير آب رفـته، هـر چـه جسـتجو مي كـند، اثـري از معـشوقه نمي يابد؛ و در قعـر استخر سنگي به دست شهـريار مي افـتد كه چـون روي آب مي آيد ملاحضه مي كـند كه آن سنگ، گوهـر درخشاني است كه دنـيا را چـون آفتاب روشن مي كند و مي شنود كه از اطراف مي گويند گوهـر شب چـراغ را يافته است. اين خواب شهـريار هـم بـدين گـونه تعـبـير شد كه معـشوقـه در مـدت نـزديكي از كف شهـريار رفت و در منظومهً ( زفاف شاعر ) شرح آن به زبان شهـريار به شعـر گـفـته شده است و در هـمان بهـجت آباد تحـول عـارفانه اي براي شهـريار دست مي دهـد كه گـوهـر عـشق و عـرفان معـنوي را در نـتـيجه آن تحـول مي يابد.
شعـر خواندن شهـريار طرز مخصوصي دارد - در موقع خواندن اشعـار قافـيه و ژست و آهـنگ صدا هـمراه موضوعـات تـغـيـير مي كـند و در مـواقـع حسـاس شعـري بغـض گـلوي او را گـرفـته و چـشـمانـش پـر از اشك مي شود و شـنونده را كاملا منـقـلب مـي كـند.
شهـريار در موقعـي كه شعـر مي گـويد به قـدري در تـخـيل و انديشه آن حالت فرو مي رود كه از موقعـيت و جا و حال خود بي خـبر مي شود. شرح زير نمونهً يكي از آن حالات است كه نگـارنـده مشاهـده كرده است:
هـنـگـامي كه شهـريار با هـيچ كـس معـاشرت نمي كرد و در را به روي آشنا و بـيگـانه بـسته و در اطاقـش تـنـها به تخـيلات شاعـرانه خود سرگـرم بود، روزي سر زده بر او وارد شدم، ديـدم چـشـمهـا را بـسـته و دسـتـهـا را روي سر گـذارده و با حـالـتي آشـفـته مرتـباً به حـضرت عـلي عـليه السلام مـتوسل مي شود. او را تـكاني دادم و پـرسيدم اين چـه حال است كه داري؟ شهـريار نفـسي عـميـق كشيده، با اضهـار قـدرداني گـفت مرا از غرق شدن و خـفگـي نجات دادي. گـفـتم مگـر ديوانه شده اي؟ انسان كه در توي اطاق خشك و بي آب و غـرق و خفـه نمي شود. شهـريار كاغـذي را از جـلوي خود برداشتـه به دست من داد. ديدم اشعـاري سروده است كه جـزو افسانهً شب به نام سـنفوني دريا ملاحضه مي كـنـيد

شهـريار بجـز الهـام شعـر نمي گويد. اغـلب اتـفاق مي افـتد كه مـدتـهـا مي گـذرد، و هـر چـه سعـي مي كـند حتي يك بـيت شعـر هـم نمي تـواند بگـويد. ولي اتـفاق افـتاده كه در يك شب كه موهـبت الهـي به او روي آورده، اثـر زيـبا و مفصلي ساخته است. هـمين شاهـكار تخـت جـمشيد، كـه يكي از بزرگـترين آثار شهـريار است و با اينكه در حدود چـهـارصد بـيت شعـر است در دو سه جـلسه ساخـته و پـرداخـته شده است.
شهـريار داراي تـوكـلي غـيرقـابل وصف است، و اين حالت را من در او از بدو آشـنايي ديـده ام. در آن موقع كه بعـلت بحـرانهـاي عـشق از درس و مـدرسه (كـلاس آخر طب) هـم صرف نظر كرده و خرج تحـصيلي او بعـلت نارضايتي، از طرف پـدرش قـطع شده بود، گـاه مي شد كه شهـريار خـيلي سخت در مضيقه قرار مي گـرفت. به من مي گـفت كه امروز بايد خرج ما برسد و راهي را قـبلا تعـيـيـن مي كرد. در آن راه كه مي رفـتـيم، به انـتهـاي آن نرسيده وجه خرج چـند روز شاعـر با مراجـعـهً يك يا دو ارباب رجوع مي رسيد. با آنكه سالهـا است از آن ايام مي گـذرد، هـنوز من در حيرت آن پـيش آمدها هـستم. قابل توجه آن بود كه ارباب رجوع براي كارهاي مخـتـلف به شهـريار مـراجـعـه مي كردند كه گـاهـي به هـنر و حـرفـهً او هـيچ ارتـباطي نـداشت - شخـصي مراجـعـه مي كرد و براي سنگ قـبر پـدرش شعـري مي خواست يا ديگـري مراجـعـه مي كرد و براي امـر طـبي و عـيادت مـريض از شهـريار استـمداد مي جـست، از اينـهـا مهـمـتر مراجـعـهً اشخـاص براي گـرفـتن دعـا بود.
خـدا شـناسي و معـرفـت شهـريار به خـدا و ديـن در غـزلهـاي جـلوه جانانه، مناجات، درس محـبت، ابـديـت، بال هـمت و عـشق، دركـوي حـيرت، قـصيده تـوحـيد ،راز و نـياز و شب و عـلي مـندرج است.
عـلاقـه به آب و خـاك وطن را شهـريار در غـزل عيد خون و قصايد مهـمان شهـريور، آذربايـجان، شـيون شهـريور و بالاخره مثـنوي تخـت جـمشـيد به زبان شعـر بـيان كرده است. الـبـته با مطالعه اين آثـار به مـيزان وطن پـرستي و ايمان عـميـقـي كه شهـريار به آب و خاك ايران و آرزوي تـرقـي و تـعـالي آن دارد پـي بـرده مي شود.
تـلخ ترين خاطره اي كه از شهـريار دارم، مرگ مادرش است كه در روز 31 تـيرماه 1331 اتـفاق افـتاد - هـمان روز در اداره به اين جانب مراجعـه كرد و با تاثـر فوق العـاده خـبر شوم را اطلاع داد - به اتـفاق به بـيمارستان هـزار تخـتخوابي مراجـعـه كرده و نعـش مادرش را تحـويل گـرفـته به قـم برده و به خاك سپـرديم. حـالـتي كه از آن مـرگ به شهـريار دست داده در منظومه اي واي مادرم نشان داده مي شود. تا آنجا كه مي گويد:
مي آمديم و كـله من گيج و منگ بود
انگـار جـيوه در دل من آب مي كـنند
پـيـچـيده صحـنه هاي زمين و زمان به هـم
خاموش و خوفـناك هـمه مي گـريختـند
مي گـشت آسمان كه بـكوبد به مغـز من
دنيا به پـيش چـشم گـنهـكار من سياه
يك ناله ضعـيف هـم از پـي دوان دوان
مي آمد و به گـوش من آهـسته مي خليـد:
تـنـهـا شـدي پـسـر!




شهـريار در تـبـريز با يكي از بـستگـانش ازدواج كرده، كه ثـمره اين وصلت دخـتري سه ساله به نام شهـرزاد و دخـتري پـنج ماهـه بـه نام مريم است.



شهـريار غـير از اين شرح حال ظاهـري كه نوشته شد؛ شرح حال مرموز و اسرار آميزي هـم دارد كه نويسنده بـيوگـرافي را در امر مشكـلي قـرار مي دهـد. نگـارنـده در اين مورد ناچار بطور خلاصه و سربـسته نكـاتي از آن احوال را شرح دهـم تا اگـر صلاح و مقـدور شد بعـدها مفـصل بـيان شود:

شهـريار در سالهـاي 1307 تا 1309 در مجالس احضار ارواح كه توسط مرحوم دكـتر ثـقـفي تـشكـيل مي شد شركت مي كـرد. شرح آن مجالس سابـقـاً در جرايد و مجلات چاپ شده است؛ شهـريار در آن مجالس كـشفـيات زيادي كرده است و آن كـشـفـيات او را به سير و سلوكاتي مي كـشاند. در سال 1310 به خراسان مي رود و تا سال 1314 در آن صفحات بوده و دنـباله اين افـكار را داشتـه است و در سال 1314 كه به تهـران مراجـعـت مي كـند، تا سال 1319 اين افـكار و اعمال را به شدت بـيـشـتـري تعـقـيت مـي كـند؛ تا اينكه در سال 1319 داخل جرگـه فـقـر و درويشي مي شود و سير و سلوك اين مرحـله را به سرعـت طي مي كـند و در اين طريق به قـدري پـيش مي رود كه بـر حـسب دسـتور پـير مرشد قـرار مي شود كه خـرقـه بگـيرد و جانشين پـير بـشود. تكـليف اين عـمل شهـريار را مـدتي در فـكـر و انديشه عـميـق قـرار مي دهـد و چـنـدين ماه در حال تـرديد و حـيرت سير مي كـند تا اينكه مـتوجه مي شود كه پـيـر شدن و احـتمالاً زير و بال جـمع كـثـيري را به گـردن گـرفـتن براي شهـريار كه مـنظورش معـرفـت الهـي است و كـشف حقايق است عـملي دشوار و خارج از درخواست و دلخواه اوست. اينجاست كه شهـريار با توسل به ذات احـديت و راز و نيازهاي شبانه و به كشفياتي عـلوي و معـنوي مي رسد و به طوري كه خودش مي گـويد پـيش آمدي الهـي او را با روح يكي از اولياء مرتـبط مي كـند و آن مقام مقـدس كليهً مشكلاتي را كه شهـريار در راه حقـيقـت و عـرفان داشته حل مي كند و موارد مبهـم و مجـهـول براي او كشف مي شود.

باري شهـريار پس از درك اين فـيض عـظيم بكـلي تـغـيـير حالت مي دهـد. ديگـر از آن موقع به بعـد پـي بـردن به افـكار و حالات شهـريار براي خويشان و دوستان و آشـنايانش حـتي من مـشكـل شده بود؛ حرفهـايي مي زد كه درك آنهـا به طور عـادي مـقـدور نـبود - اعـمال و رفـتار شهـريار هـم به مـوازات گـفـتارش غـير قـابل درك و عـجـيب شده بود.

شهـريار در سالهاي اخير اقامت در تهـران خـيلي مـيل داشت كه به شـيراز بـرود و در جـوار آرامگـاه استاد حافظ باشد و اين خواست خود را در اشعـار (اي شيراز و در بارگـاه سعـدي) منعـكس كرده است ولي بعـدهـا از اين فكر منصرف شد و چون در از اقامت در تهـران هـم خسته شده بود، مردد بود كجا برود؛ تا اينكه يك روز به من گـفت كه: " مـمكن است سفري از خالق به خلق داشته باشم " و اين هـم از حرفهـايي بود كه از او شـنـيـدم و عـقـلم قـد نـمي داد - تا اين كه يك روز بي خـبر از هـمه كـس، حـتي از خانواده اش از تهـران حركت كرد وخبر او را از تـبريز گـرفـتم.

بالاخره سيد محـمد حسين شهـريار در 27 شهـريـور 1367 خورشيـدي در بـيـمارستان مهـر تهـران بدرود حيات گـفت و بـنا به وصيـتـش در زادگـاه خود در مقـبرةالشعـرا سرخاب تـبـريـز با شركت قاطبه مـلت و احـترام كم نظير به خاك سپـرده شد. چه نيك فرمود:

براي ما شعـرا نـيـست مـردني در كـار كـه شعـرا را ابـديـت نوشـته اند شعـار
 
خوشبختی من پیداکردن تو ازمیان اینهمه ضمیر بود...

javahermarket

عطر اسپورت دیود اوف
سه شنبه 1 فروردين 1391برچسب:, :: 22:35 ::  نويسنده : a.m.a.f_40.40

بیوگرافی احسان خواجه امیری.
خانواده هنرمند
در یك خانواده كاملا هنرمند به دنیا اومدم، پدرم «ایرج» یكی از خوانندگان بنام و محبوب ایران است، مادرم هم از صدای خوبی بهرهمند است اما هیچوقت قسمت نشده كه بخواند، خواهر بزرگترم هم موسیقیدان است.
علاقه به خوانندگی
طبیعی بود كه با داشتن چنین خانواده هنرمندی به خوانندگی علاقهمند شوم. خواندن در خون من است مطمئنا در هیچ كاری نمیتوانستم به اندازه خوانندگی موفق شوم.
شروع كار موسیقی
از شش سالگی با نوازندگی ویولن كارم رو آغاز كردم اما ورودم به دنیای موسیقی در سن سیزده سالگی بود، آواز رو هم نزد پدرم آموزش دیدم.
من و بابام
در هفده سالگی اولین آلبوم را روانه بازار كردم. در آن آلبوم به همراه پدرم آواز خواندم البته هشتاد درصد آن آلبوم كار خودم بود.
موسیقی سنتی
مدتی موسیقی سنتی یا همون ملی و ایرونی رو كار كردم. این سبك موسیقی را خیلی هم دوست دارم و پیشرفت خوبی هم در آن داشتم. پس از گذشت مدتی به این نتیجه رسیدم كه در این كار نمیتوانم آنچنان كه باید اثرگذار باشم چرا كه پرونده این سبك موسیقی را پدرم و آقای شجریان بستهاند و هیچ جایی برای من نگذاشتهاند. من اگر تمام عمرم تلاش كنم، تازه میتوانم به پدرم برسم و نمیتوانم از آن بالاتر بروم.
پدرم
من عاشق صدای پدرم هستم. هیچوقت صدایش از ذهنم پاك نمیشود. او پهلوان آواز ایران است. اصلا كسانی كه در آن دهه در موسیقی ایران زحمت میكشیدند، بینظیر و تكرارنشدنی بودند.
هرچی آرزوی خوبه...!
فكر میكنم پس از خواندن این ترانه بود كه مردم به طور كامل با چهره ونام من آشنا شدند. این قطعه از ترانه و آهنگ تاثیرگذاری بهرهمند بود و شاید به این خاطر است كه به دل اغلب مردم نشست.
مدیونم
برای رسیدن به جایگاه فعلیام خیلیها برایم زحمت كشیدند. در وهله اول پدر و مادرم بودند و بعد دكتر یداللهی و آقای جعفری. من هیچ وقت لطف این افراد را فراموش نمیكنم و خودم را مدیون آنها میدانم.
لذتبخشترین لحظه زندگی
به نظر من برای خواننده هیچچیز لذتبخشتر از آن نیست كه مردم از صدا و كارش خوششان بیاید و هیچچیزی نمیتواند جای این احساس را بگیرد كه یك روز یك میلیاردر به من بگوید با كارت خیلی گریه كردم اما بعدش هم كلی لذت بردم... این زمانها، میتواند لحظههای خوبی برای انسان و یك خواننده باشد.
مردم
اوایل وقتی مرا تو خیابون میدیدند، تعجب میكردند... بهم میگفتند باورمون نمیشد این صدا متعلق به پسر كمسنوسالی مثل تو باشد.
ترانه
به نظر من ترانه در موفقیت یك اثر نقش اصلی رو بازی میكند. من خودم روی این قضیه خیلی حساس هستم و حاضر نیستم هر ترانهای رو بخونم. فكر میكنم ترانهای موفقه كه بتواند لحظهای شنونده رو به فكر واداره... شخصا عاشق ترانههای دكتر یداللهی هستم. با قلمشان انس گرفتم حتی اگر ترانهای كه میخوانم متعلق به ایشان نباشد اما نظرشان را میپرسم.
خواهرم
خواهرم یك موسیقیدان تمامعیار است و دیكشنری متحرك موسیقی است. او به لحاظ تئوری موسیقی در رده بالایی است تا به حال كارهای زیادی را تنظیم كرده است مثل آلبوم امید حجت... ولی خب من و اون نمیتونیم با هم به طور مشترك كار كنیم. اصلا آدم با نزدیكانش نمیتونه كار حرفهای انجام بدهد. مثلا من و خواهرم تا میخواهیم با هم كار كنیم، دعوامون میشود! البته بیشتر تقصیر خودم هست چون در كل آدم بیقراری هستم، نمیتونم بشینم تنها گوش بدهم. 95 درصد داشتههایی رو هم كه به دست آوردم، تجربی بوده است. این عادت تو زندگی شخصیام هم هست. مثلا اگه یه نشانی رو بخواهم بگردم، از كسی نمیپرسم. خودم میروم و پیدا میكنم. حتی اگر ساعتها وقتم رو بگیره...
موفقیت یك اثر
موسیقی مثل حلقههای زنجیره، اگه حلقهها درست به هم وصل نشود، از هم گسسته میشود. برای اینكه یك آلبوم خوب از كار درآید، تمام مراحل موسیقی از ضبط استودیو گرفته تا ناظر ضبط و نوازنده باید خوب باشند تا اثر به چشم بیاید.
تیتراژ
از تیتراژ خواندن خاطره خوبی دارم. من با خواندن تیتراژ شناخته شدم. به نظرم اگر انتخابت درست باشد حتما موفق خواهی شد. تاكنون هم كارهای زیادی خواندم كه پیش از میوه ممنوعه باید از مجموعه پول كثیف یاد كنم.
میوه ممنوعه
از خواندن تیتراژ «میوه ممنوعه» راضی هستم. كار خوبی بود كه خوشبختانه با استقبال مخاطبان هم مواجه شد. خود سریال هم كه خیلی خوب و تماشایی بود. در این سریال برای اولین بار جلوی دوربین رفتم و نقش خودم را در این فیلم در چند سكانس كوتاه روبهروی نیما رئیسی ایفا كردم. ضمن اینكه باید اشاره كنم دكتر افشین یداللهی شعر زیبایی سرود و من و میثم روی موسیقی آن كار كردیم، سعیمان این بود كه موسیقی الكترونیك و سازهای سنتی را با هم تلفیق كنیم، به همین خاطر اثر به گوش بیننده مینشیند.ضمن اینكه این سریال از لحاظ كاری برایم خوش یمن بود.
خاطره ای از میوه ممنوعه
در آخرین قسمت كنسرتی برگزار شد كه به نظر من خیلی خوب اجرا شد،ضمن اینكه شعری زیبا در موسیقی متن فیلم خوانده شد كه آن را با احساس خوبی خواندم. به من مومن نگو وقتی واسه یه لحظه هم عاشق نبودم

javahermarket

عطر اسپورت دیود اوف

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ

این وبلاگ برای پیشرفت رپ فارس ایجاد شده است و بیوگرافی وآهنگ های روز رپ فارس را در این وبلاگ قرار میدهیم اگر شما هم بخواحید آهنگ ویا بیوگرافی شما در این وبلاگ قرار بگیرد با ایمیل ویا شماره های زیر در ارتباط باشید . anishtain.2010@yahoo.com 09353569869&09146246836
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پیوندهای روزانه
نويسندگان


ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 45
بازدید کل : 37735
تعداد مطالب : 8
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1

تماس با ما